تا حالا شده هنگام مواجه شدن با یک بیزنس به این فکر کنید که آیا میشه نوع کسب درآمد یا به عبارتی business model آن را کمی تغییر داد؟ قبول دارم که اغلب، نوآوری در این حوزه محدودتر و سختتر از حوزه های دیگر کسب و کار است. اما گاهی یه فکر جدید در بیزنس مدل میتواند کل بازی را عوض کند. شاید دم دست ترین مثال همین گوگل باشد که با تغییر در نحوهی نمایش تبلیغات و تغییر در نوع استفاده از کاربران خود، توانست بازار خود را قبضه کند و سایر بازیگران، از جمله یاهو را از دور خارج سازد.
اخیراً فیلم The Founder را دیدم که در آن بخشهایی از زندگی ری کراک را به تصویر میکشاند. کسی که باعث شد تا مک دونالد آوازه اش به بیش از یک محله یا یک شهر برسد. برای من نقطه عطف این داستان جایی بود که ری کراک در آستانه ورشکستگی به واسطه فرد دیگری، متوجه شد باید مدل درآمدی خود را عوض کند. از اینجا به بعد بود که کسب و کار مک دونالد به سرعت شگفت انگیزی توانست مطابق با استاندارهای خود گسترش یابد. بطوریکه مدیریت مرکزی، همزمان بتواند بر این امپراطوری کنترل خود را حفظ کند. اگر شما هم دوست دارید بدانید چگونه مک دونالد، مک دونالد شد و کارش از رستورانداری به املاک کشید، شما را به دیدن این فیلم دعوت میکنم.