پیشنوشت:
- بنده نه دستی در فیلم و فیلم سازی دارم و نه حرفهای در عمل فیلم دیدن هستم، خواهشی که ازتون دارم این هست که این نکته را تا انتهای خواندن این پست در نظر داشته باشید.
هفتهی قبل با همسرم فیلمی عاشقانه را به خاطر رتبه و امتیاز بالایی که داشت دیدیم. فیلم از نوع هندی و البته طولانی بود. اما نه، زود قضاوت نکنید، از اینا که طرف با انگشت اشارش ده نفر رو به خاک سیاه میشونه نبود. واقعیتش شاید باورش براتون سخت باشه ولی مدارکش موجوده!
در طی فیلم کارهای نقش اول، من رو یاد کارها و خاطرات خودم می انداخت. برام جالب بود و خنده دار. در واقع نصف اول فیلم یه جورایی هیجانی کمدی بود. بقیش هیجانی بود به جز دقایق آخر. روند فیلم خیلی حالت طبیعی داشت، جوری که انگار اتفاقات برای خودم افتاده. واقعیتش نظر شما رو نمیدونم اما به عنوان نه یک کارشناس و یا فیلم باز، این فیلم را از تایتانیک هم عاشقانهتر و زیباتر میدانم -عاشقان تایتانیک این قسمت را بر من ببخشند، گفتن اینکه این فیلم جایزههایی هم در جشنوارهها کسب کرده شاید به بخشش من کمک کند-.
از همهی این تعریفها که در خواب هم، نه من و نه احتمالاً کارگردان نمیدیدیم بگذریم، قصدم از این نوشته چه بود؟ شاید بگویید معرفی یه فیلم عاشقانه برای آخر هفته. هرچند یکی از نتایجش میتواند برانگیخته شدن حس کنجکاوی شما باشد تا برخلاف باورهای احتمالیتان قصد تماشا این فیلم را بکنید، اما یک صحنه از این فیلم مرا به نوشتن این پست واداشت. صحنه ای خاص که به یاد نمیآورم در فیلم دیگری دیده باشم.
صحنه ای بسیار غم انگیز و کوتاه از این فیلم وجود دارد که ظاهراً کارگردان ترجیح داده هیچ صدایی روی آن نباشد. صحنه ای که در سکوت کامل حرکات افراد را میبینی. شما را نمیدانم، اما فکر می کنم بزرگترین نقطه قوت این فیلم این صحنه باشد که کارگردان و عوامل تهیه و هر کس دیگری که در ایجاد این صحنه نقش داشته را لایق تحسین میکند. اگر در این صحنه فریاد افراد، آهنگ غم انگیز یا هر صدای دیگری پخش می شد، شاید این قدر اثر گذار و بلند نبود که فریاد سکوت بود. شاید نظر کارگردان این بوده، در سکوت، انسانها بلندترین جیغ که در تصورشان هست می زنند، جیغ سکوت.
پینوشت:
اگر به هر دلیل این فیلم را دیدید و در نهایت تا چند روز غمگین بودید، مرا سرزنش نکنید، در هیچ کجای متن بالا توصیه به دیدن این فیلم نکردهام. اما خوشحال میشوم که نظرتان را درباره اش برایم بنویسید.