قبلاً هر سایتی که میدیدم و تنها کمی از مطالبش خوشم میآمد، به دنبال مکانی برای ثبت آدرس جیمیلم، جهت دریافت خبرنامه میلی میگشتم. احتمالاً میتوانید حدس بزنید که وضعیت اینباکس چگونه شد. حدود دو ماه سر نزدن به جیمیل کافی بود تا این وضعیت تشدید هم شود و اینباکس مملو از میلهای خوانده نشده باشد. خب، هر از گاهی با توجه به عنوان میلها آن ها را چک میکردم. اما چه فایده، مگرتمام شدنی بودند. دیدن آن لیست گوشهی ذهنم را آزار میداد. کار ناتمامی که هر روز بر وسعتش افزوده میشد!
دیگر از این وضع خسته شدم و تصمیم کبری را گرفتم. از خودم پرسیدم که فلان سایت که عضو خبرنامهاش هستی، چقدر برایت فایده داشته؟ فلان سایت که برایت مطلب فرهنگی میفرستد و تو یک نگاه سرسری به آن میکنی یا کتابهایی برای معرفی می فرستد که به گروه خونیات نمیخورد، چه تاثیری بر تو داشته؟ سوالاتی از این دست موجب شد به راحتی عضویت در خبرنامه بسیاری از سایتها را لغو کنم. کار بعدی هم حذف ایمیلهایشان بود. جیمیلم بسیار سبک شد. احساس رضایت میکردم، اما کوتاه مدت بود. بازهم بودند سایتهایی که خواندنشان را حذف نکردم اما از طرفی دلم هم نمیآمد که عضویتم را لغو کنم. اینجا دلکندن سخت تر بود. اگر مفید بودن را یک طیف در نظر بگیریم. خب حذف گزینههای غیرمفید راحت است. همانطور نگه داشتن گزینه های مفید. اما گزینههایی وجود دارند در میانهی این طیف، که دل کندن از اینها کار را سخت میکنند. نه می توانی دلایل کافی برای ترکشان پیدا کنی نه برای تداوم استفاده. اما اینجا یک جمله کلی کمکم کرد. شاید اسمش را استراتژی فردی بگذارید. شاید دوست داشته باشید در بلاگ محمدرضا بگردید تا بفهمید بحث اصلی چه بوده و من در خلال کدام حرفایش این را از او آموختهام. در هر صورت، برای من این روزها در میان انتخابهای از این دست، تکرار این جمله معجزه می کند. این مواقع به خودم میگویم: "انتخاب این گزینه یعنی انتخاب نکردن گزینهی دیگر. خواندن این سایت یعنی نخواندن سایتی دیگر. دیدن این فیلم یعنی ندیدن فیلمی دیگر. خواندن این کتاب یعنی نخواندن کتابی دیگر" اینجاست که دل کندن آسان می شود.
وقتی که با inoreader آشنا شدم، تب همه چیز خوانی دوباره به سراغم آمد. شروع کردم به اضافه کردن بلاگ و سایت و هر چیزی که احتمال می دادم خوب است. اما این بار سریع متوجه مسیر اشتباه شدم و تجربه ی قبلی را تکرار نکردم. تصمیم گرفتم، بعد از چند روز دیدن پستها و فروکش کردن هیجان اولیه، شروع کنم به حذف گزینهها و تعدیلشان. الان در لیستم سایتهایی دارم که شاید در آینده آنها را هم حذف کردم و گزینههای دیگر را ترجیح دادم. اما حداقل الان از این لیست راضی ام و بهتر به خواندنشان می پردازم. بهتر بر روی مطالبشان فکر می کنم.
پی نوشتها:
1- واقعیتش اول می ترسیدم در این خصوص بنویسم. شاید خنده دار باشد، اما ترسم از این بود که همین بازدیدکنندگان اندک هم تصمیم بگیرند که دیگر به بلاگم سر نزنند. همانطور که من تصمیم گرفتم به خیلی از بلاگها سر نزنم. اما بعد به خودم گفتم: "مگر در این خانه برای دل خودم نمی نویسم؟" به زور نگه داشتن که نمیشود. اگر به این نتیجه رسیدید که سر زدن به اینجا را ترک کنید، ذره ای تردید در خود راه ندهید و با وجدانی راحت این کار را بکنید.(این وجدان هم داستان دارد برای خودش، شاید اگر بدانید من به طور منظم به بلاگتان سر می زنم برایتان سر نزدن به اینجا سخت شود)
2- خالی از لطف نیست مطلبی که جرقه نوشتن این پست را در ذهنم زد نیز، بخوانید.
3- انشالله در آینده نزدیک به معرفی یک ویدیو تد می پردازم که آن را بی ربط به این پست نمی بینم.