روزنوشته ها

 

در دوران مدرسه، حدود 3 سال این امکان برایم فراهم بود تا به کانون زبان ایران بروم. ادعایی ندارم که این کانون بهترین است و حتی بارها نقدهایی بر علیه آن، از اطرافیان شنیده‌ام. بگذریم که وقتی پای پول به وسط می‌آید، چقدر از این نقدها سوگیری ندارند. در هر صورت من راضی‌ام و خداروشکر می‌کنم که این امکان برایم فراهم بود و امروز اگر مهارت زبانم در حدی هست که کارم راه بیفتد، مدیون آن دورانم، شاید هم یک ترم از آن دوران!

آغاز سال تحصیلی دوم دبیرستانم بود، که وارد سطح intermediate 1 شدم آغاز ورود به سطوح متوسط کانون زبان-. روز اول ترم، اغلب برای دانش‌آموزان روزی پراسترس بود. از این جهت که قرار است با چه استادی ترم پیش رو را بگذرانند و آیا قرار است این ترم بیفتند و اذیت شوند و یا به خیر و خوشی آن را پاس کنند.

آن روز متوجه شدیم که با استاد میزانی داریم. اسمش را قبلاً شنیده بودم. تعریف‌ها خوب بود و کسی را ندیده بودم که از او ناراضی باشد. ایشان وارد کلاس شدند و کلاس آغاز شد. مثل هر استاد دیگری شروع کردند به معرفی مختصری از خودشان و ترم پیش رو. توضیحات ابتدایی برای اغلب کلاس آشنا بود و چیز جدیدی به اطلاعاتمان اضافه نمی‌کرد. اما رفته رفته این توضیحات به حالت ناآشنا رسید. اگر بخواهم خلاصه‌اش را در یک سطر بگویم این بود: "خاک برسرتان با این زبان یادگرفتنتان!" چیزی که اصلاً انتظارش را نداشتم، افتادن در این ترم بود. ولی آن روز کم کم داشتم به این باور میرسیدم که این ترم را افتاده حساب کنم. بقیه همکلاسی‌هایم هم حالی بهتر از من نداشتند و همگی یه جورایی متاثر شده بودیم. به شخصه برای من تلنگری ناشی از ترس بود، تا بیشتر زبان را جدی بگیرم. خوشبختانه این داستان تنها برای روز اول ترم بود و متنبه کردن ما. ما عملاً در جلسات بعدی همان رفتار مطابق با شنیده‌ها را شاهد بودیم. خدا ایشان را هرکجا که هستند حفظ کند. چند سال بعد از آن ترم، شنیدم که استاد ازدواج کردند و با همسرشان به آمریکا جهت ادامه تحصیل رفتند. مرد تلاشگری بود که به زیبایی و خارج از قید و بند خشک کانون به ما درس میداد.

یکی از سختی‌هایی که من در یادگیری زبان میکشیدم حفظ دایالوگ‌های دروس بود. حفظ کردن کاری بود که از بچگی با آن مشکل داشتم. اما توصیه‌ی استاد میزانی به طرز معجزه آسایی مشکل من را حل کرد. خوب یادم هست که در همان روز اول که قرار بود آغاز درس با دایالوگ آغاز شود ایشان گفتند که(نقل به مضمون): "چطور یه آهنگ رو بارها گوش میدید و کل آن را حفظ میشد، بدون اینکه بخواهید. همین کار را با دایالوگ‌ها انجام دهید. از امشب تا جلسه بعد، روزی دو سه بار (یا بیشتر) فقط به نوار صوتی دایالوگ (که حدود سه دقیقه هم بیشتر نبود) گوش کنید. فقط گوش کنید، بدون انجام تلاش خاصی برای حفظ آن. روز آخر نتیجه را خواهید دید." آن شب بعد از رسیدن به خانه تصمیم گرفتم که حرف استاد را سرلوحه قرار دهم و تا هفته بعد به همین منوال ادامه دهم تا مگر شگفتی برایم رخ دهد، که البته لازم به ذکر نیست که رخ هم داد. من که تا قبلاً بیش از نیم ساعت بایست تلاش می کردم تا یک دایالوگ را به سختی و دست و پا شکسته حفظ شوم، اینبار بدون تحمّل هیچگونه سختی، مثل بلبل دایالوگ را از حفظ می‌خواندم. واقعاً برای من فوق العاده کار کرد. البته قول نمی‌دهم که برای شما هم فوق‌العاده کار کند، اما فکر می‌کنم به امتحانش بیارزد.

پی نوشت: این روزها دیگر مجبور به حفظ دایالوگ نیستم، اما تصمیم گرفتم تا ویدیوهایی از TED(مثلاً این) را که دوست دارم، به مدت یک هفته چندین بار ببینم -البته بدون زیرنویس-. بعد از چند بار دیدن، متن ویدیو (transcript) را که در همان صفحه ویدیو مورد نظر هست، به صورت جدا بخوانم. بعد سعی کنم کلماتی را که طی ویدیو دیدن نفهمیدم، پیدا کنم و اگر لازم شد به دیکشنری مراجعه کنم. هنوز مطمئن نیستم که این روش را ادامه خواهم داد، اما تا الان ازش راضی بودم.

نظرات  (۱)

۱۸ دی ۹۵ ، ۱۴:۲۲ علی کریمی
 پیشنهاد می کنم برای گوش دادن و دانلود ویدیوهای تد از سایت ted2srt.org هم استفاده کنید خوبی اش این است که می توانید 2 زیرنویس را بغل هم ببینید یا با هم دانلود کنید. فایل شما:
https://ted2srt.org/#/talks/dan_ariely_asks_are_we_in_control_of_our_own_decisions
پاسخ:
مرسی علی جان، از پیشنهادت. نمیدونستم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی