مقدمه:
بسیار گستاخی است که فردی چون من قرار باشد به معلمین عزیز توصیه یا نصیحتی کند. از این جهت ادامهی متن را نه به عنوان توصیه، که به عنوان گزارشی از دیدههای حقیر، قلمداد کنید.
سال
قبل به مدت 8 ماه، تجربهی معلمی سوم دبستان را داشتم. تجربهی کوتاه و جالبی بود
و حداقل دستاوردش برایم این بود درآینده وقتی با معلم پسرم صحبت میکنم میدانم چه
سختی می کشد، احتمالاً او را بهتر درک کنم و امید دارم این درک بهتر بر روی پسرم
اثر گذار باشد. از دوران تحصیل، اینکه به فردی چیزی یاد دهم یا به عبارتی معلمی
کنم، را دوست داشتم. به خاطر ندارم کسی مطلبی را از من پرسیده باشد و من بلد باشم
و سعی نکنم به او یاد بدهم.
معلمی از جنس هنر است. عشق می خواهد و توانمندی، که اگر درون ذاتت باشد کارت را راحتتر می کند اما مطمئناً مثل هر مهارتی تمرین و تلاش بایستی چاشنی کار شود تا طعم خوب آموزش به شاگردانت چشانده شود.
چند وقت پیش کتابی را خواندم(تصویر زیر) که آرزو میکردم کاش زودتر آن را خوانده بودم. شاید مطلبی را بهتر به شاگردانم یاد می دادم، شاید اندکی درس دادنم با کیفیتتر میشد. به دنبال دادن وعده های بزرگ نیستم، اما اگر معلم هستید، این کتاب میتواند برای شما مفید واقع شود، حتی به اندازهی یک واحد. یک واحدی که نتایجش می تواند هزاران واحد در نسل های بعدی باشد.
پینوشت:
1- این کتاب تنها برای معلمها نوشته نشده(درون کتاب هم به معلمین اشاره نکرده که آن را بخوانید)، اما اگر می خواهید بدانید آیا خواندنش برای شما مفید است یا نه اینجا را بخوانید.
2- کاش روز معلم یا آغاز سال نو یا از همه بهتر آغاز سال تحصیلی که مسئولین مدرسهها هدیه ای برای معلمین تهیه میکنند، این کتاب را نیز در گزینههایشان در نظر داشته باشند.
3- از ترجمه و کیفیت چاپ هم لذت بردم. جا دارد از انتشارات آریانا قلم و آقایان سید رامین هاشمی و مجتبی اسدی تشکر کنم.